love


تفاوت گفتاری پسر و دختر در پای تلفن

 

گفتگوی دو دختر پای تلفن:

سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگلم... بوس بوس بوس


گفتگوی دو پسر پای تلفن:

 بنال... گوساله مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر......... و..........بوووووووووووق ! ( شرمنده زیر ۱۸ از اینجا رد میشه بالاخره )

 

بعد از قطع کردن تلفن :


دخترها:

واه واه واه !!! دختره ایکبیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد

پسرها:

 بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه  دمش گرم !


24 / 3 / 1391برچسب:,

|


24 / 3 / 1391برچسب:,

|

عکس های زیبا از justin biber

برای دیدن بقیه ی عکس ها به ادامه مطلب بروید



ادامه مطلب

22 / 2 / 1391برچسب:,

|


20 / 2 / 1398برچسب:,

|

love

 

فرمول عشق!

به نظر شما مفهوم این فرمول چیست؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.


شاید فرمول عشق همین باشد!


20 / 2 / 1391برچسب:,

|

یک سوال...

 

گفتم خدایا سوالی دارم...

گفت بپرس...

پرسیدم چرا وقتی شادم همه با من میخندند ولی وقتی ناراحتم کسی با من نمیگرید؟...

جواب داد: شادی ها را برای جمع کردن دوست آفریده ام ولی غم را برای انتخاب بهترین دوست.

 


17 / 2 / 1391برچسب:,

|

عشق یعنی....

يه روز ديدي خودت اينجايي و دلت يه جاي ديگه … بدون كه كار از كار گذشته و تو عاشق شدي

طوري ميشه كه قلبت فقط و فقط واسه عشق مي تپه ، چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن

همه چي با يک نگاه شروع ميشه

اين نگاه مثل نگاهاي ديگه نست ، يه چيزي داره که اوناي ديگه ندارن ...

محو زيبايي نگاهش ميشي ، تا ابد تصوير نگاهش رو توي قلبت حبس مي كني ، نه اصلا مي زاريش توي يه صندوق ، درش رو هم قفل مي كني تا كسي بهش دست نزنه.

حتي وقتي با عشقت روي يه سكو مي شيني و واسه ساعتهاي متمادي باهاش حرفي نمي زني ، وقتي ازش دور ميشي احساس مي كني قشنگترين گفتگوي عمرت رو با كسي داري از دست ميدي.

مي بيني كار دل رو؟




ادامه مطلب

16 / 2 / 1391برچسب:,

|

اسکول کردن جاستین بیبر توسط یک ایرانی


بوسه یعنی....

 
 

                  

 

بوسه يعنی مستی از مشروب عشق...

بوسه يعنی حس خوبه طعم عشق...

بوسه يعنی لذت دل دادگی...

لذت از شب . لذت از ديوانگی...

بوسه يعنی آغازی برای ما شدن...

لحظه ای با دلبری تنها شدن...

بوسه يعنی وصله ی شيرين دو لب...

طعم شيرينی به رنگ سادگی...

بوسه آتش می زند بر جسم و جان...

بوسه رمز وارد دلها شدن...

 


8 / 2 / 1391برچسب:,

|

جله های پشت کامیونی

اگر از عشقت نکنم گریه و زاری
به جهنم که مرا دوست نداری!

اگه الله کند یاری
چه اف باشد چه سوسماری!

اگر خواهی بمیری بی بهانه
بخور ماست و خیار و هندوانه!

ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم
تو عشق گل داری، من عشق گل اندامی!

لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن



ادامه مطلب

28 / 12 / 1390برچسب:,

|

sms 5

راستش دارم به ازدواج با ايرانسل‎ ‎فکر مي کنم از بس که هر روز بهم اس ام اس مي ده يه جورايي بهش وابسته شدم !!!

.

دیشب تو تختخوابم دراز کشیده بودم و آسمان زیبای پر ستاره رو تماشا میکردم که یهو به فکرم رسید پس این سقف اتاقم کو

.

زن و شوهري براثر كازكرفتكي جان باختند...
شهروند گرامي تا بوس هست گاز چرا ؟!

.

همه پسرا فکر می کنن بزرگترین آرزوی یه دختر پیدا کردن یه پسر رویایی هستش اما نمی دونن بزرگترین آرزوی یه دختر غذا خوردن بدون چاق شدنه

.

طرح تعويض زنهاي فرسوده اعلام شد . خديجه مروت نصرت اعظم فخری  تحويل دهيد ، الناز بهناز و مهناز و پارمیدا را با مانتوي كوتاه مد روز تحويل بگيريد !!!

.

بند شلوارتم رفيق ولم كني آبروتو ميبرم! جديدترين اس ام اس تهديد آميز سال!!!

 


15 / 12 / 1390برچسب:,

|

تفاوت های دختران و پسران ایرانی

آینده:
یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مرد تا زمانیکه ازدواج نـکرده هــرگز نگران آینده نخواهد بود.

دست خط:
مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش “خرچنگ قورباقه” استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به “ی” ها و ن” ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتهای آن میکشد.

سامی مستعار:
اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را هرکول، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد.

حمام:
یک مرد حداکثر ۶ قلم جنس در حمام خود دارد. مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط ۴۳۷ قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.

 

خواروبار:
یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسد می خرد.

یرون رفتن:
وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی ۴ ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.

گربه:
زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.

آینه:
مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند. آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، ته دیگ و ماهیتابه، حتی سر طاس آقای زلفیان.

تلفن:
مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند.

آدرس یابی:
وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: “فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،” و “میدونم که باید همین نزدیکی باشه”، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم.

پذیرش اشتباه:
زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته ۲۵ قرن پیش از دنیا رفته است.

فرزند:
یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند

لباس شیک پوشیدن:
یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد. یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند.

شستن لباسها:
زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند. مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند.

عروسی:
هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد “مراسم جشن” صحبت میکنند، اما مردان درباره “میهمانی های دوران مجردی.

سبیل:
بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد.

اسباب بازی:
دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند. مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل، مخلوط کن و آب میوه گیری، اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد.

پرداخت صورتحساب میز:
وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا ۱۵هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام ۱۰ هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، در ابتدای دست به کیف شدن اول ماشین حسابهای خود را بیرون می آورند.

گل و گیاه:
یک زن از شوهرش میخواهد وقتی مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب میدهد. زن پنج روز بعد به خانه ای پر از گلها و گیاهان پژمرده برمیگردد. کسی نمیداند چرا این اتفاق افتاده است.

 


15 / 11 / 1390برچسب:,

|

sms 4

ميگن هر نخ سيگار 3 دقيقه از عمر آدم کم مي کنه!
همچنين ثابت شده اگه از چيزي لذت ببري 5 دقيقه به عمر آدم اضافه ميشه!
نتيجه : سيگارتون رو با لذت بکشيد تا 2 دقيقه به ازاي هر نخ سيگار به عمرتون اضافه بشه........!!!!!!!

.

.

پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی؟
دختر: دارم ماهو میبینم بابایی!
پدر: پس بی زحمت به ماهت بگو خبر مرگش اون ماشینشو خاموش کنه، صداش نمیذاره بخوابیم!!!

.

.

به مامانم میگم میخوام برم بیمارستان ملاقات خاله.. میگه :تیریپِ فامیل دوستی ور ندار ، پرستار خوشگله امروز شیفتش نیست!

.

.

از تشیع جنازه پدر بزرگم برمیگشتیم عمم داشت خودشو از شدت ناراحتی میکشت یکی از اقوام گفت عزیزم چقدر مدل موهات قشنگه یهو عمه صاف نشست گفت دِ نـَـه دِ تازه الان بهم ریختس!

.

.

اوشيه كرمعلي؟ فرك كنم غلاغه!الان باسنگ وزنمش...(تق)
(آخرين مكالمه ضبط شده هواپيماي جاسوسي سرنگون شده ي آمريكاي به دست غيور مردم لرستان)

.

.

از تفریحات روزانم اینه که:
تو اتوبوس یا مترو یهو از جام بلند میشم
ملت که هجوم میارن به سمت صندلی خالی‌
از جیبم موبایلم رو در میارم
دوباره میشینم :))

.

.

غضنفر می ره توالت آفتابه رو می شکنه یکی می گه چرا آفتابه رو شکوندی؟
می گه واسه من فیگور می گیره پدر سگ !

.

.

در پي اجراي قانون جداسازى خانم ها و آقايان در دانشگاهها، كارشناسان تنها راه توليد مثل در ايران را روش گرده افشانى اعلام كردند !

.

.

دﺧﺘﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟
ﭘﺴﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ ﭼﻨﺪﻩ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﯾـﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟
ﭘﺴﺮ: ﺩﯾـﻮﻭﻧﻪ ﺷﺪﯼ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﭼـﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﭘﺴﺮ: ﭼـﺮﺍ ﻫﺮ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﺩﺧﺘﺮ: ﺩﻭﺳـﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﭘﺴﺮ: ﺳـﺎﻋﺖ چهار ﻭ سی ﻭ هشت ﺩﻗﯿﻘه !!!

.

.

خدا گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت زند قفل محکمتری !

.

.

دانشمندان به یه نتیجه منطقی رسیدن: از یه جائی‌ به بعد بحث کردن دیگه فایده ایی نداره ، باید فحش بدی !

.

.

بیه. بیییه. بییییه. بیییییه. صدای ضبط شده از واحد جنگ الکترونیک هنگام به دام انداختن هواپیمای جاسوسی.

.

.

پسر 24ساله،به دختر23ساله بامن ازدواج ميكنى؟ دختر برو گمشو عوضي دهنت بو شير ميده
پسر3ساله به دختر23ساله بامن ازدواشش ميكنى؟ دختر اره قربونت برم الهى!

.

.

طی یک مسابقه دو در شهر حیف نون به دلیل منحرف شدن دوندگان از مسیر مسابقه مسولان بعد از 6 ماه توانستند دوندگان را در نیم کره شمالی زمین به ضرب گلوله از پای در آورند و به آغوش گرم خانواده برگردانند

.

.

پسره به مربی بدنسازیشون میگه: از کدوم دستگاه بیشتر استفاده کنم که هیکلم دختر کش بشه؟؟؟
مربی میگه: دستگاه خودپرداز کنار بانک !

.

.

خطبه طلاق: يارب آن دلبرشيرين كه سپردى بمنش / ميسپارم به ننش بابت اخلاق أنش

.

.

مناجات غضنفر با خدا: خدایا ما را به خاطر یک سیب از بهشت انداختی رو زمین به خاطر آب انگور میندازیمون جهنم!! با میوه ها مشکل داری؟؟؟



ادامه مطلب

2 / 11 / 1390برچسب:,

|

sms 3

به غضنفر میگن خرتو بیشتر دوست داری یا زنتو؟ میگه خدا ازت نگذره دودلم کردی !

.

.

دخترارو صبح که از خواب پا شدن باید ببینیشون پسرارو وقتی بارون میاد!!!

.

.

غضنفر داشت دنبال جای پارک می گشته اما پیدا نمی کرد! در ھمون حال گشتن به خدا میگه: خدایا اگه یه جای پارک برام پیدا کنیا من نماز می خونم، روزه می گیرم که یه . دفعه یه جای پارک می بینه و به خدا می گه! خدا جون نمی خواد خودم پیدا کردم !!!

.

.

سؤال مهم حیف نون: ما نفهمیدیم وقتی میگن به افتخارشون دست بزنید "دقیقاً به کجاشون"دست بزنیم!؟

.

.

از این که نمیده...
اینو بلدم ...
صبح پا میشم میخونم اینو ... . . . .
زمزمه های درونی در حال درس خوندن و رد کردن صفحات.....

.

.

دو روز قبل امتحان : امروز رو استراحت مى کنم.از فردا بکوب شروع مى کنم به خر زدن !
يک روز قبل امتحان : ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻥ ﺩﺍﺭﻳﻢ، ﮐﻮﻭﻭ. . .ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ..چيزى نيس درسش آسوونه...
شب امتحان : . واااى چقدر زيااااااده ..نميرسم همش رو بخوووونم ... بايد صبح پاشم بخووونم
صبح امتحان: . واااااااااى..چر اااا من بيدااااااار نشدم..هيچى نخووووندم..هيچى بارم نيس ....خدايا خودت بخيريش کن اين يکى رو قول ميدم وااااسه بعدى خفن بخوووونم...
بعد امتحان : . اين يکى رو هم که ترررررر زديم...حالا بريم امروز رو استراحت بکنيم يه ذره روووحيه ام عوض شه.

.

.

فقط تو ايرانه که وقتي راننده ميخواد دنده عقب بگيره همه سرنشيناي ماشينم سرشونو به عقب برميگردونن!

.

.

فقط یه ایرانی میتونه شامپو رو تو یه هفته تموم کنه و تهش رو با آب قاطی‌ کنه و یک ماه بیشتر استفاده کنه !

.

.

وسعت عشق پسران چنان وسیع است که اگر عاشق دختری شوند عاشق دوستانش نیز میشوند !

.

.

قیامت میشه خدامیگه امام و پیغمبر بهشت بقیه برن جهنم غضنفر میره تو صف اماما میگه منم امامم. فرشته ها میبرنش پیش خدا میگن این میگه من امامم .
خدا میگه : اونو ولش کنید بیاييد حیف نون رو بگیرید گیر داده میگه از جای من پاشو !

.

.

تا حالا دقت كردي بابا نوروز ما گدايي ميكنه ولي بابانوئل خارجي ها كادو ميده؟!

.

.

شامپو خريدم چهل هزار تومن ريختمش تو ظرف داروگر تخم مرغي که بقيه نفهمن ازش استفاده نکنن !! فرداش اومدم برم حموم ديدم ظرفش خاليه !!!!
داد زدم کي اينو زده به سرش ؟؟ بابام اومد يه دونه زد تو سرم گفت : آخه گدا سگ اينو ميزنه سرش !! شامپوت خوراک ماشين شستن بود برو ببين ماشين چه برقي ميزنه !!!
يعني من الان هيچي ندارم بگم .. خاک تو سرم...

.

.

توي دانشگاه ،تلفنچي ما يه آقاي ساده و كم سوادي بود مي رفتيم بيرون از باجه زنگ ميزديم ميگفتيم سعدي شيرازي و سهراب سپهري را لطف كن صدا بزن، اونم ميكروفونو برمي داشت و صدا ميزد ،كل محوطه دانشگاه صداي بلند گو ميپيچيد بچه ها هم حال ميكردن.

.

.

برگی از اعترافات دختران: بچه که بودیم هر کس ما رو میدید لپامون رو میکشید و میگفت: عروس من میشی خشکله؟؟؟
خب لامصبا!!! حالا که بزرگ شدیم و به شماها نیاز داریم کدوم گوری هستین؟؟؟

.

.

.یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده اینه که این آتشنشان های محترم ، چرا همون طبقه ی اول نمی شینن که وقتی میخوان برن ماموریت مجبور نشن از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟!

.

.

آیا میدانید با حذف جمله “خب دیگه چه خبر” از زبان پارسی ارزش سهام مخابرات با کاهش ۸۰ درصدی مواجه میشود !

.

.

مصارف جعبه يكبار مصرف پنير در اصفهان: 1- خود پنير
2- قالب يخ
3- جا قرصي
4-جامدادي
5- جا ادويه
6- پيمونه برنج
7-نگهداري رب
8-نگهداري پياز داغ
9-جا صابوني
10-كاسه حمام
11-تفاله گير ظرف شويي
12-تحويل به بازيفت
13-افسوس خوردن كه: حيف بود هنوز ميشدازش استفاده كرد !

.

.

من نمیدونم این درس خوندن چی داره که تا میری دو کلمه درس بخونی حتی خاطرات دوران مهد کودک اونم با وضوح HD یادِ آدم میاد !



ادامه مطلب

2 / 11 / 1390برچسب:,

|

sms 2

حیف نون به دوست دخترش ميگه : ميخواى جایى رو كه ختنه كردم بهت نشون بدم !
دختره ميگه : آره از خدامه !
حیف نون ميگه : همون بيمارستان روبرویى !

.

.

یه ضرب المثلی هست که میگه :
 
پشت هر مرد موفق یک پارتی کلفت هستش !

 

* اینایی که همه چیزو رو دسکتاپ سیو می‌کنن

 همونایی هستن که از راه می‌رسن

شلوارشونو پرت می‌کنن گوشه‌ی اتاق !

 

*حیف نون صبح از خواب بیدار می شه میره نون سنگک بگیره


 می بینه شده ۶۰۰ تومن !


 می گه :‌ اوه اوه! از اصحاب کهف هم بیشتر خوابیدم !

 

*شعر لري : هي وي وي وي وي وي وي وي وي وي ...

ترجمه : شانه هايت را براي گريه کردن دوست دارم ..!!

 

*
میدونی بهترین حالت زندگی چیه؟؟؟؟

تا خرخره جیش داشته باشی بدو بدو بیای خونه
 
در توالت باز کنی بعد بشینی سر توالت
 
بعد یهو طمع زندگی رو میفهمی...
 
 
*
مناجات حیف نون با خدا : خدایا میدونم دوستم داری
 
 ولی شرمنده من نامزد دارم..
 
*

هر روز تنگ غروب تو سربازی


 صفا داره لب مرز تیر اندازی


 تا چهل چراغ پادگان روشن میشه


 سر دیگ عدسی غوغا میشه


 توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس


 بخورم ، نخورم گرسنه می مونم


 قدر آش ننم رو حالا می دونم

 

* سربازی راهیست برای آدم کردن پسرها …


 اما هیچ راهی برای آدم کردن دخترها وجود نداره !

 

*سربازی راهیست برای آدم کردن پسرها …


 اما هیچ راهی برای آدم کردن دخترها وجود نداره !

 

*سر پستم رسیدم خوابم آمد

محبت های مادر یادم آمد


 نوشتم نامه ای با برگ چایی 

 کلاغ پر میروم مادر کجایی


 نوشتم نامه ای با برگ انگور 

 جدا گشتم دو سال از خانه ام دور

 

*

نگاهت کافیست تا در هوای آمدنت بمیرم...!!


تو همیشه دعوتی راس ساعت دلتنگی...!!!!

 

*

فرق افتادن از طبقه اول با طبقه ۱۰ :


طبقه ۱۰ : آ آ آ آ آ آ آ آ آ . . . . . . . . بوووووفففففف


طبقه اول: بوووووفففففف . . . . . . آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ

 

*

خدا شانس بده چیست !؟


عبارتی که معمولا خانومها برای بیان حسادت خود


نسبت به خانوم دیگری که به موقعیت خوبی


دست یافته (معمولا شوهر) استفاده می‌کنند !

 

*

فرقی ندارد که یک گاگول بی سواد باشی یا یک دانشمند

در هر صورت پشت یک ماشین شاسی بلند

 آقا مهندس می شوی !

 

*اطلاعیه !


توی این روزای برفی


تا می توانید در مصرف گاز زیاده روی کنید

 تا هفته آینده هم تعطیل شوید !


اتحادیه فرهنگیان بی حوصله و دانش آموزان تنبل!

 

*

خدا آنروز که دنیا را نهاده به هرکس هرچه لایق بوده داده


به بلبل ناله مستانه داده ، به طاووس جعبه شاهانه داده


به جغد هم در خرابه لانه داده ، به شیر هم قدرت مردانه داده


به ما هم 40 تومن یارانه داده!

 

*این حرفا چی بود پشت سرم زدی؟ 

مگه من چه بدی بهت کرده بودم؟


برات متاسفم.نمی بخشمت ..... خدافظ


”ستادایجاد ترس ودلهره چند ثانیه ای”

 

*برره ای ها براى تلافى کردن هواپيماى جاسوسى آمريکا يک نيسان بدون راننده را براى جاسوسى به آمريکا اعزام کردند !

 

*لغتنامه جديد !

category اين گربه کدوم گوريه
Morphin بايد بيشتر فين کني
Misscal دختر نابالغ
Freezer حرف مفت
Already گند زدي به همش

 

بستونه دیگه پر رو میشید

 



ادامه مطلب

2 / 11 / 1390برچسب:,

|

sms

تو که از کوچه ی مشتاق دلم میگذری
.
.
کوچه بن بست است باید دور بزنی

 

از خـدا یـه گل خواسـتــم،اون بـه مـن یـه بـاغ داد من از خدا یه درخت خواستم،اون به من یه جنگل داد میترسم از خدا تو رو بخوام بهم یک گله گوساله بده...

 

من سر راه تو دامی از عشق پهن کردم ولی تو به سرعت از کنار آن رد شدی و گفتی:میگ میگ...

 

   اسمت را روی كاه نوشتم خراب شد اسمت را روی شمع نوشتم آب شد اسمت را روی قلبم نوشتم شكست بروبابا توهم با این اسمت...

 

معادله جالب: از سن خودت 20 سال کم کن. باقیمانده رو با 7 جمع کن. اگه عدد زوج بود با 1 جمع و اگه فرد بود از یک کم کن. اگه رنگ تیره رو دوس داری ضرب در 3 کن و اگه رنگ روشن رو دوس داری ضربدر 3.5 کن. نتیجه نهایی رو ول کن. حال خودت چطوره؟

 

چند وقته دلم هوس تاب بازی کرده. اجازه می دی بیام تو ذهنت؟ آخه شنیدم مخت تاب داره...

 

می خواستم شمع باشم تا آخر عمر برات بسوزم... ولی نامرد ادیسون برق رو اختراع كرد...

 

 یک گل خوشگل پشت ویترین گل فروشی دیدم!!! خواستم برات بخرمش. به فروشنده گفتم :اون گل چند؟ گفت:اون گل نیست........آینه ست...

 

می دونی چرا دوست دارم با تو برم ماهی گیری چون هیچ کس مثل تو کرم نداره...

 

  گلهای خوشبوی دنیارو هم به پات بریزم بازم کمه چون پاهات خیلی بو میده.....

 

 نگاهت همچون باران است و قلبم همچون كویر... و می دانی كه كویر بدون باران زنده است... پس برو بمیر...

 

 


16 / 10 / 1390برچسب:,

|

اموزش سادیسمی شدن

سر جلسه امتحان تقلب اشتباه برسونین به دوستتون !

به بچه همسایه بگید اگه یه خودکار رو قورت بده ، بزرگ شه مهندس میشه !

از کنه ای که نیشتون زده ، دیه بگیرین !

شونه های مگسائی رو که تازه نشستن روتون بمالین تا خستگیشون در بره !

وقتی قایق موتوری تون وسط دریا خاموش کرد ، پیاده بشین هل بدین !

بلالی که دونه هاش کج هست رو ببرین ارتودنسی !

به گل مصنوعی روی میزتون به زور آب بدین تا بخوره !

داداش کوچیکتون رو بذارین توی مایکروفر تا برنزه بشه !

گوشی موبایلتون رو با سنجاق قفلی به پاچه شلوارتون وصل کنین !

سی دی قفل دار رو بشکنین تا قفلش باز بشه !

با هندوانه یه قل دو قل بازی کنین !

به دوست دکترتون بگین : مرض جدید چی داری ؟ !

بارفیکس خونه ی دوستتون رو شل بکنین و ازش بخواین هنر های ژیمیناستیکشو بهتون نشون بده !

کرم ضد آفتاب را به کف پایتان بزنید !

روز تولد هسرتان گلاب را داخل شیشه عطر بریزید و به عنوان یک عطر خارجی گرانقیمت به او هدیه بدهید !

توی باک ماشینتان چایی بریزید تا خستگی اش در برود !

از مگسای دستشوئی عاجزانه خواهش کنین نوبت رو رعایت کنن !

توی کیک تولد همسرتان نارنجک دست ساز بگذارید !

وسط دعوا با دماغ بزنید تو مشت طرف مقابل !

نصف شب زنگ بزنید به اورژانس و بگویید : من مرض دارم ، بیاین منو ببرید !

به گدای کنار خیابان ، به جای پول ، آدرس مراکز کاریابی را بدهید !

روز بازی پرسپولیس با استقلال ، وسط تماشاچی ها بنشینید و با صدای بلند ، شموشک نوشهر را تشویق کنید !

توی تنگ ماهی قرمز یک کیسه نمک خالی کنید تا آب شور بشود و ماهیتان فکر کند تو دریاست !

بعنوان اولین شام زندگی مشترک برای همسرتان لوبیا با باقالی و کمی نخود درست کنید !

شلوارتان را چپه بپوشید تا کسی نتواند دست توی جیبتان کند !

بجای موز توی میهمانی به مهمانان آدامس موزی تعارف کنید و بگویید بفرمایید موز mp3 !

داخل سوراخ قفل در مغازه های محله تان میخ بکنید !

هر روز که همسرتان را می بینید به او بگویید : اِ … اِ … نسبت به دیروز چقدر پیر تر شدی !

جنازه ی سوسکی رو که بی دلیل کف دستشوئی مرده ، ببرید پزشکی قانونی !

اتوی داغ روی صورتتان بکشید تا چروکهای پوستتان بر طرف شود !

به راننده اتوبوس شرکت واحد بگویید : به جان خودم اگه ایندفعه بلیطمو پاره کنی دیگه بهت بلیط نمی دم !

سر جلسه امتحان به مراقب بگویید : برو اونطرف تر وایستا ! جلوی دیدم رو گرفتی ! نمی تونم برگه کناریم رو خوب ببینم !

لاستیک ماشینتان را با دهان باد کنید !

پیراهن را روی کت بپوشید !

از سمت راست ماشین گشت نامحسوس پلیس ، با سرعت ۱۸۰ تا سبقت بگیرید !

توی قوطی کبریت کنار اجاق گاز را پر از ترقه کبریتی کنید !

برای تولد دختر عمه تان یک دستگاه ریش تراش برقی به او هدیه بدهید !

از جیب پدرتان پول بردارید و داخل کیف مادرتان بگذارید !

توی سینما عینک دودی بزنید !

ماست را با چنگال بخورید !

در مجلس خواستگاری ، به پدر دختر ، سیگار تعارف کنید !

به تویوتا کمری قالپاق پیکان بزنید !

به جای شمع توی کیک تولد همسرتان ترقه کبریتی بگذارید !

با توپ فوتبال پینگ پنگ بازی کنید !

با موتور گازی تک جفپا رو زین بزنید !

در اعتراض به کیفیت غذای سلف دانشگاه ، اعتصاب غذا کنید تا بمیرید !

روز دامادی دوستتان برایش دسته گل گلایل با روبان مشکی بفرستید !

جهت صرفه جویی در مصرف برق ، نصف شب توی جاده با چراغ خاموش رانندگی کنید !

گوشی موبایلتان را با میخ داغ سوراخ کنید تا بتوانید از داخلش نخ رد کنید و بیندازید تو گردنتان !

وسط تابستان کفش صندل را با جوراب کاموایی بپوشید !

روز دامادیتان موهایتان را از ته بتراشید !

دو روز قبل از امتحان جزوه همکلاسیتان را بگیرید و دو روز بعد از امتحان به او پس دهید !

زنگ در خانه خودتان را بزنید و فرار کنید !

ژله را با نی بخورید !

پولهایی که در خیابان , مردم جلوی فقیر ریختند را جمع کنید و داخل صندوق صدقات بیندازید !

سعی کنین ساندیس رو از جایی که علامت زده باز کنین !

افراد بزرگتر از خودتون رو نصیحت کنین !

زنگ در خونه ها رو بزنین بعد وایسین ببینین چی میشه !

سر جلسه کنکور تخمه بشکنین !

سر چهار راه ها جوگیر شین برین وسط ادای پلیس راهنمایی و رانندگی در بیارین !

سوتی های خفن دوستاتون رو توی جمع تعریف کنین !

همراه با تماشای سی دی پت و مت کار هاشون رو انجام بدین !

برای روز اول دانشگاه مداد رنگی ، مداد تراش و … با کیف جومونگ بخرین !

اسمتون رو روی پاک کن بزرگ بنویسین و با نخ به گردنتون آویزون کنین تا گم نشه !

وقتی توی مهمونی براتون نوشیدنی میارن اول همه رو اندازه بگیرین ببینین کدوم بیشتر داره !

سرتون رو به جای شامپو با سنگ پا بشورین تا خوب تمیز بشه !

جزوه های کلاسیتون رو با مداد شمعی بنویسین !

به بچه همسایه بگین اگه با لامپ خاموش نره دستشوئی ، بابا برقی نیشش میزنه !

وقتی همه بچه ها دارن به ساعت نگاه میکنن و کتاباشون رو به هم میزنن یه سوال دبش که جواب طولانی لازم داره از استاد بپرسین و با لبخند به بقیه بچه ها نگاه کنین !


16 / 10 / 1390برچسب:,

|

نجات مادر

در مطب دکتر به شدت به صدا درامد . دکتر گفت: در را شکستی ! بیا تو در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود ، به طرف دکتر دوید : آقای دکتر ! مادرم ! و در حالی که نفس نفس میزد ادامه داد : التماس میکنم با من بیایید ! مادرم خیلی مریض است . دکتر گفت : باید مادرت را اینجا بیاوری ، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم . دختر گفت : ولی دکتر ، من نمیتوانم.

اگر شما نیایید او میمیرد ! و اشک از چشمانش سرازیر شد . دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه او برود .
دختر دکتر را به طرف خانه راهنمایی کرد ، جایی که مادر بیمارش در رختخواب افتاده بود . دکتر شروع کرد به معاینه و توانست با آمپول و قرص تب او را پایین بیاورد و نجاتش دهد . او تمام شب را بر بالین زن ماند ، تا صبح که علایم بهبودی در او دیده شد . زن به سختی چشمانش را باز کرد و از دکتر به خاطر کاری که کرده بود تشکر کرد . دکتر به او گفت : باید از دخترت تشکر کنی . اگر او نبود حتما میمردی !

مادر با تعجب گفت : ولی دکتر ، دختر من سه سال است که از دنیا رفته ! و به عکس بالای تختش اشاره کرد . پاهای دکتر از دیدن عکس روی دیوار سست شد . این همان دختر بود ! یک فرشته کوچک و زیبا ….. !


28 / 9 / 1390برچسب:,

|

زود قضاوت نکنید

 سال ها بود که تو را میکردم

                                         همه شب تا به سحرگاه دعا

یاد داری که به من میدادی

 

                                      درس ازادگی و مهر و وفا؟؟؟؟

  همه کردند چرا من نکنم؟؟؟

                                          وصف روی گل زیبای تو را

    تا ته دست فرو خواهم کرد

                                         خنجر خود به گلوگاه نگاه

    تو اگر خو نشوی تو نرود

                                         قد رعنای تو از عمق نگاه

ذهناتون خیلی منحرفه هاااااااااااااااااااااااااااا


27 / 8 / 1390برچسب:,

|

عشق بزرگ تر از . . .

شخصی مشغول تخریب دیوار قدیمی خانه اش بود تا آنرا نوسازی كند. توضیح اینكه منازل ژاپنی بنابر شرایط محیطی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند.


این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود.


دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد خیلی تعجب كرد ! این میخ چهار سال پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود !


اما براستی چه اتفاقی افتاده بود ؟ كه در یک قسمت تاریک آنهم بدون كوچكترین حرکت، یك مارمولک توانسته بمدت چهار سال در چنین موقعیتی زنده مانده !


چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است. متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد.


در این مدت چکار می کرده ؟ چگونه و چی می خورده ؟


همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر، با غذایی در دهانش ظاهر شد !


مرد شدیدا منقلب شد ! چهار سال مراقبت. و این است عشق ! یك موجود كوچك با عشقی بزرگ!


25 / 8 / 1390برچسب:,

|

معلم

معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ...

دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟
معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن ؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم!
دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:

خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...
اونوقت می شه مامانم رو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشك بخریم كه شب تا صبح گریه نكنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره كه من دفترهای داداشم رو پاك نكنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو ...

معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...
و كاسه اشك چشمش روی گونه خالی شد . . .


25 / 8 / 1390برچسب:,

|

مزاحم

ساعت 3 شب بود که صدای تلفن، پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر  با عصبانیت گفت:  چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟  مادر گفت: 25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی! فقط خواستم بگویم تولدت مبارک...!  

پسر از این که دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد، صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت،   ولی مادر دیگر در این دنیا نبود .!


25 / 8 / 1390برچسب:,

|

سکوت عاشقانه

امروز روز دادگاه بود ومنصور ميتونست از همسرش جدا بشه.منصور با خودش زمزمه كرد چه دنياي عجيبي دنیای ما. يك روز به خاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمي شناختم وامروز به خاطر طلاقش خوشحالم.

ژاله و منصور 8 سال دوران كودكي رو با هم سپري كرده بودند.انها همسايه ديوار به ديوار يگديگر بودند ولي به خاطر ورشكسته شدن پدر ژاله، پدر ژاله خونشونو فروخت تا بدهي هاشو  بده بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون. بعد از رفتن انها منصور چند ماه افسرده شد. منصور بهترين همبازي خودشو از دست داده بود.

7سال از اون روز گذشت منصور وارد دانشگاه حقوق شد.

دو سه روز بود که برف سنگيني داشت مي باريد منصور كنار پنچره دانشگاه ايستا ده بود و به دانشجوياني كه زير برف تند تند به طرف در ورودی دانشگاه مي آمدند نگاه مي كرد. منصور در حالي كه داشت به بيرون نگاه مي كرد يك آن خشكش زد ژاله داشت  وارد دانشگاه مي شد.  منصور زود خودشو به در ورودي رساند و ژاله وارد شده نشده بهش سلام كرد ژاله با ديدن منصور با صدا گفت: خداي من منصور خودتي. بعد سكوتي ميانشان حكم فرما شد منصور سكوت رو شكست و گفت : ورودي جديدي ژاله هم سرشو به علامت تائيد تكان داد. منصور و ژاله بعد از7 سال دقايقي باهم حرف زدند و وقتي از هم جدا شدند درخت دوستي كه از قديم  ميانشون بود بيدار شد . از اون روز به بعد ژاله ومنصور همه جا باهم بودند آنها همديگر و دوست داشتند و این دوستی در مدت کوتاه تبديل شد به يك عشق بزرگ، عشقي كه علاوه بر دشمنان دوستان رو هم به حسادت وا مي داشت .

منصور داشت دانشگاه رو تموم مي كرد وبه خاطر اين موضوع خيلي ناراحت بود چون بعد از دانشگاه نمي تونست مثل سابق ژاله رو ببينه به همين خاطر به محض تمام شدن دانشگاه به ژاله پيشنهاد ازدواج داد و ژاله بي چون چرا قبول كرد طي پنچ ماه سور سات عروسي آماده شد ومنصور ژاله زندگي جديدشونو اغاز كردند. يه زندگي رويايي زندگي كه همه حسرتشو و مي خوردند. پول، ماشين آخرين مدل، شغل خوب، خانه زيبا، رفتار خوب، تفاهم واز همه مهمتر عشقي بزرگ كه خانه اين زوج خوشبخت رو گرم مي كرد.

ولي زمانه طاقت ديدن خوشبختي اين دو عاشق را نداشت.

 در يه روز گرم تابستان ژاله به شدت تب كرد منصور ژاله رو به بيمارستانهاي مختلفي برد ولي همه دكترها از درمانش عاجز بودند بيماري ژاله ناشناخته بود.

اون تب بعد از چند ماه از بين رفت ولي با خودش چشمها وزبان ژاله رو هم  برد وژاله رو كور و لال کرد. منصور ژاله رو چند بار به خارج برد ولي پزشكان انجا هم نتوانستند كاري بكنند.

بعد از اون ماجرا منصور سعي مي كرد تمام وقت آزادشو واسه ژاله بگذاره ساعتها براي ژاله حرف مي زد براش كتاب مي خوند از آينده روشن از بچه دار شدن براش مي گفت.

ولي چند ماه بعد رفتار منصور تغير كرد منصور از اين زندگي سوت و كور خسته شده بود و گاهي فكر طلاق ژاله به ذهنش خطور مي كرد.منصور ابتدا با اين افكار مي جنگيد ولي بلاخره  تسليم اين افكار شد و تصميم گرفت ژاله رو طلاق بده. در اين ميان مادر وخواهر منصور آتش بيار معركه بودند ومنصوررا براي طلاق تحریک می کردند. منصور ديگه زياد با ژاله نمی جوشید بعد از آمدن از سر كار يه راست مي رفت به اتاقش. حتي گاهي مي شد كه دو سه روز با ژاله حرف نمي زد.

يه شب كه منصور وژاله سر ميز شام بودن منصور بعد از مقدمه چيني ومن ومن كردن به ژاله گفت: ببین ژاله می خوام یه چیزی بهت بگم. ژاله دست از غذا خوردن برداشت و منتظر شد منصور حرفش رو بزنه منصور ته مونده جراتشو جمع کرد و گفت  من ديگه نمي خوام به اين زندگي ادامه بدم يعتي بهتر بگم نمي تونم. مي خوام طلاقت بدم و مهريتم.......  دراينجا ژاله انگشتشو به نشانه سكوت روي لبش گذاشت و با علامت سر پيشنهاد طلاق رو پذيرفت.

بعد ازچند روز ژاله و منصور جلوي دفتري بودند كه روزي در انجا با هم محرم شده بودند منصور و ژاله به دفتر طلاق وازدواج رفتند و بعد از مدتي پائين آمدند در حالي كه رسما از هم جدا شده بودند. منصور به درختي تكيه داد وسيگاري روشن كرد  وقتي ديد ژاله داره مياد به طرفش رفت و ازش خواست تا اونو برسونه به خونه مادرش. ولي در عين ناباوري ژاله دهن باز كرده گفت: لازم نكرده خودم ميرم بعد عصاي نايينها رو دور انداخت ورفت. منصور گیج منگ به تماشاي رفتن ژاله ايستاد .

ژاله هم مي ديد هم حرف مي زد . منصور گيج بود نمي دونست ژاله چرا اين بازي رو سرش آورده . منصور با فرياد گفت من كه عاشقت بودم چرا باهام بازي كردي و با عصبانيت و بغض سوار ماشين شد و رفت سراغ دكتر معالج ژاله. وقتي به مطب رسيد تند رفت به طرف اتاق دكتر و يقه دكترو گرفت وگفت:مرد نا حسابی من چه هيزم تري به تو فروخته بودم. دكتر در حالي كه تلاش مي كرد يقشو از دست منصور رها كنه منصور رو به آرامش دعوت می كرد بعد  از اينكه منصور کمی آروم شد دكتر ازش قضيه رو جويا شد. وقتي منصور تموم ماجرا رو تعريف كرد دكتر سر شو به علامت تاسف تكون داد وگفت:همسر شما واقعا كور و لال شده بود ولي از یک ماه پيش يواش يواش قدرت بينايي و گفتاريش به كار افتاد و سه روز قبل كاملا سلامتيشو بدست آورد.همونطور كه ما براي بيماريش توضيحي نداشتيم براي بهبوديشم توضيحي نداريم. سلامتي اون يه معجزه بود. منصور ميون حرف دكتر پريد گفت پس چرا به من چيزي نگفت. دكتر گفت: اون مي خواست روز تولدتون موضوع رو به شما بگه...

 منصور صورتشو ميان دستاش پنهون كرد و به بی صدا اشک ریخت. فردا روز تولدش بود...


25 / 8 / 1390برچسب:,

|

حرف های نگفته

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر

پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!


20 / 8 / 1390برچسب:,

|

چقدر سخت . . .

چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن وقتی جماعت خودش هزار رنگ است


18 / 8 / 1390برچسب:,

|

چند نصیحت دوستانه

 

§ اگر کسی از توی ماشینش به تو فحش ناجور داد تا پیاده نشده و قد و قامتش را ندیده‌ای جوابش را نده.

§ اگر دختری را دیدی که خیلی خوش‌اندام بود پیش از هر چیز مطمئن شو که قهرمان تکواندو نباشد.

§ پیش از آنکه توی خیابان پس گردن دوستت بکوبی و فحش‌های رکیک به او بدهی مطمئن شو خودش است.

 

§ دختر همسایه که می‌گوید «تشریف میارین تو» شاید پدرش با تو کار دارد !

§ مستراحی که سنگش خیلی دور از در است و دراش هم قفل نمی‌شود خطرناک‌ترین جای دنیا است.

§ توی مستراحی و در که می‌زنند نباید بگویی «بفرمایید!».

§ اینکه صدای دوستت شبیه پدرش باشد طبیعی است پس تا مطمئن نشندی نگو «چطوری خره؟!»

§ دستت را که بالای آکواریوم می‌بری و ماهی‌ها بالا می‌آیند الزامن به این معنی نیست که تو را می‌شناسند یا دوستت دارند؛ بسیاری از ماهی‌ها گوشت‌خوارند!

§ بعد از سالیان که با رفیق‌ات توی رستوران قرار گذاشته‌ای اگر دختری دیدی که از در تو آمد یکهو نگو «جووون، عجب چیزی‌یه» چون شاید بیاید و سر میز شما بنشیند و رفیق‌ات که کبود شده معرفی‌اش کند «نامزدم!»

§ اگر دوست نابینایی داری توی خیابان که به او می‌رسی پیش از هر چیز به او بگو که مادرت همراه تو است.

§ همه‌ی ژل‌ها، ژل مو نیستند عزیزم!

§ با هر تیغی که توی حمام بود صورتت را اصلاح نکن.

§ وقتی با زنت لب ساحل قدم می‌زنی و زیرلب می‌خوانی «خوشگل زیاد پیدا می‌شه تو دنیا» باقی‌اش را هم بخوان گیج‌خان.


17 / 8 / 1390برچسب:,

|

مزیت های مرد بودن

-اسم هر جک و جونوری رو روی شما نمیگذارند از قبیل آهو ،غزال ، پروانه ، شاپرک
و موارد دیگر که اینجا جاش نیست

۲-در عروسی میتونید لباسی رو که بارها به تن کردید رو دوباره بپوشید

۳-میتونید هر صد سال یه بار هم موهاتون رو شونه نکنید و بعد بگید مد روزه

۴-از ترس اینکه کسی سن شما رو بفهمه شناسنامتون رو قایم نمیکنید

۵-مطمئنا استهلاک فک شما به مراتب کمتر است

۶- مدل لباس دختر شمسی خانم چشمهاتون رو داخل دهانتون سرنگون نمیکنه

۷-در موقع استرس هیچوقت ناخنهای خود را نمیجوید

۸-هفته ای دو بار شکست عشقی نمیخورید!

 

۹-لازم نیست از ۱۸ سالگی موهای سرتون رو رنگ کنید چون موهای جوگندمی خیلی هم به شما میآد

۱۰- فقط شما میتونید برید استادیوم

۱۱- خودتون پنچری ماشینتونو میگیرید

۱۲-لازم نیست با قرار دادن انواع جکهای هیدرولیک و غیر هیدرولیک در پاشنه کفش قدتون رو افزایش بدید

۱۳- میتونید تمام روز بادوستانتون برید کوه و وقتی برمیگردید خونه برای خانمتون تعریف کنید که چه روز پرکاری داشتید

۱۴- موقع خواستگاری به هیچ وجه نگران بر هم خوردن تعادل سینی چای نیستید

۱۵- از دیدن کله پاچه دچار تشنج نمیشید

۱۶- هیچ کس از اینکه دست پخت افتضاحی دارید به شما ایراد نمیگیره

۱۷- فقط شمایید که لذت تماشا کردن فوتبال یوونتوس- بارسلونا را با گزارش عادل فردوسی پور درک میکنید

۱۸- فقط شمایید که میتونید لذت تکچرخ زدن با موتوررو تجربه کنید

۱۹- میتونید با خط ریشتون بیش از ۱۲۰۰۰ اثر هنری خلق کنید

۲۰- به طلا و جواهرات دیگران در حالی که دارید از حسادت منفجر میشید نگاه نمیکنید

۲۱- تو عروسی ها لازم نیست چند تن زنجیر از خودتون آویزون کنید که تازه دیگران ازتون بپرسند بدلییییییه ؟

۲۲- سر سفره عقد لازم نیست برید گل بچینید و گلاب بیارید و نون بگیرید و اینا…

۲۳- در حالی که خواهرتون باید بمونه خونه و آشپزی یاد بگیره شما میرید بیرون و گل کوچیک بازی میکنید

۲۴- لازم نیست آدرس تمام مزون ها، پاساژها ،بوتیک ها و مراکز لاغری شهرتون رو حفظ باشید

۲۵- اگه تو خیابون تویوتا کمری جلوی پاتون نگه نداشت به راحتی سوار یه پیکان میشید

۲۶- لازم نیست همیشه جای جورابهای همسرتون رو حفظ باشید

۲۷- فقط شما میتونید سه ساعت تمام برنامه نود رو با دوستاتون تفسیر کنید

۲۸- لازم نیست روزی چهار بار مثل آمپول ب کمپلکس سریالهای بی سر و ته رو تماشا کنید

۲۹- لازم نیست سالی یه بار زاویه دماغتون رو نسبت به افق تغییر بدید

۳۰- میتونید حتی تا محل کارتون رو هم با دوچرخه طی کنید و کسی اونجوری به شما نگاه نکنه

۳۱- میتونید راحت رو صندلی های جلوی اتوبوس بشینید و در عقب دود نخورید(البته این اتوبوس های
Brtاین قضیه رو خرابش کرد)

۳۲- میتونید با شلوارک و رکابی راحت تا سر کوچه برید

۳۳- خیالتون راحته که هرگز یک خواهر شوهر (و ایضا جاری) که مدام رو اعصابتون رزم آیش برقرار کنه ندارید

۳۴- لباسهاتون ظرف ۴۸ ساعت دلتون رو نمیزنه

۳۵- در زیر گرمای نابود کننده تابستون خیلی راحت با یه آستین کوتاه میایید بیرون

۳۶- نیازی ندارید هر روز که از خواب پا میشید تا ساعت ۶ بعدازظهر رو جلوی آیینه با خودتون ور برید

۳۷- نیازی نیست سه چهارم عمرتون رو توی کلاسهای آشپزی ،خیاطی،
گلدوزی، آموزش فال شیرموز و تقویت اعتماد به نفس در ۳/۰ ثانیه بگذرانید

۳۸- نیازی نیست داخل کیفتون به تعداد رنگهای یک
Lcd لنز چشم داشته باشید(رنگهای Lcd معمولا بالای ۱۶ میلیون میباشد)

۳۹- اگه به انواع فنون حرکات موزون آشنا نبودید هیچ اشکالی نداره

۴۰- فقط شما میفهمید که یک ۲۰۶ اسپرت خفن چقدر زیباست

۴۱- بدون اینکه کسی بهتون چیزی بگه میتونید ساعتها پلی استیشن بازی کنید

۴۲- با دیدن سوسک و موش و امثالهم اجدادتون از گور در نمیایند و جلوتون رژه نمیروند

۴۳- فرق Cd رو با بشقاب میوه خوری متوجه میشید

۴۴- با یک سرماخوردگی سه ماه در Ccu بیمارستان بستری نخواهید شد

۴۵- میتونید یه جوک بامزه تعریف کنید بدون اینکه خودتون قبل از همه دو ساعت تمام بهش بخندید

۴۶- روی در هیچ مغازه ای ننوشته اند که از پذیرفتن آقایانی که شئونات اسلامی را
رعایت نکنند معذوریم(بس که محجوب هستند آخه)

۴۷- داشتن ریش پروفسوری از ویژگی های بسیار ممتاز است که مخصوص شما آقایان میباشد

۴۸- فقط شما میتونید کت و شلوار بپوشید و کروات بزنید و کلی خوشتیپ بشید

۴۹- بیش از ۶۰ درصد رشته های مهندسی رو شما به خودتون اختصاص دادید(دیگه از این با کلاس تر؟)

۵۰- و در نهایت اینکه میتونید تو خیابون از هر کس که دلتون خواست بپرسید ساعت چنده؟!


17 / 8 / 1390برچسب:,

|

توانایی های ایرانیان 2

فقط یک ایرانی استعداد چت کردن همزمان با ۱۸ آی دی یاهو رو داره!

فقط یک ایرانی هنگام دور زدن با ماشین، بجای استفاده از راهنما، دستش رو بیرون از ماشین میاره!

فقط یک ایرانی میتونه بوسیله بوق ماشین از و احوالپرسی گرفته تا فحش … استفاده کنه!

فقط در ایرانه که بعد از مراسم ازدواج به عروس و داماد به جای آرزوی خوشبختی انواع راه های کشتن گربه دم حجله را آموزش می دهند.

 

فقط یک پسر ایرانیه که بعد از ازدواجش تازه بیاد دوران شیرخوارگیش میوفته و به مادرش وابسته میشه

فقط یک فروشنده ایرانیه که اگه وارد فروشگاه بشی و مثلا یک پیراهن را ازش بخوای بیاره تا پرو کنی میگه “اگه میخری بیارمش”

فقط در ایرانه که بعد از یک تصادف ساده ممکنه قتل اتفاق بیوفته

فقط یک مرد ایرانیه که مامانش رو بیشتر از زنش دوست داره

فقط یک خانم ایرانیه که توی سوپر مارکت، سلمونی، مهمونی، صف مرغ و تخم مرغ، کفش پاشنه ۲۵ سانتی میپوشه

فقط در ایرانه که توی مهمونی، آدمها بجای معاشرت کردن و شاد بودن فقط به دنبال ایراد گرفتن و سوژه کردن هستند!

فقط در ایرانه که تا یه مهمون خارجی میاد سریع دور و برش جمع می شن و می پرسن اجاره خونه اون ور آب چقدره؟

فقط یک پدر بیچاره ایرانیه که مجبوره خرج بچه هاشو تا زنده است بده بعد هم بگن بیچاره سنی نداشت سکته کرد!

فقط در ایرانه که ابروی دختراش ۶ خط بالاتره

فقط یه دختر ایرانی این استعداد رو داره که توی گرمای تابستون چکمه بپوشه و توی سرمای زمستون صندل

فقط یک ایرانیه که توی رستوران بعد از خوردن غذاش درخواست ظرف یکبار مصرف میده تا ۲ لقمه باقیمونده غذاشو ببره خونه چون فکر میکنه پولداده

فقط یک ایرانیه که تو رستوران سالاد را شخم میزنه و قبل از اینکه غذا رو براش بیارن سیر میشه

فقط ایرانی ها هستند که معتقدن که هنر، فقط و فقط نزد خودشونه

فقط ایرانی ها هستند که در فرودگاه ها یه ۴۰/۵۰ کیلو اضافه بار دارن

فقط در اداره های دولتی ایرانه که امکان داره پرونده های شما گم بشه.


17 / 8 / 1390برچسب:,

|

توانایی های ایرانیان

 

فقط یه ایرانی میتونه وقتی میره مهمونی فوری از صاحبخانه بپرسه اینجا متری چند ؟

 

فقط یه ایرانی میتونه هر چیزی که میوفته رو زمین با یک فوت ضد عفونی‌ کنه !

فقط یه ایرانی میتونه کمتر ازیک سال بعد از مهاجرتش به یه کشور دیگه، زبان یاد بگیره، وارد دانشگاه بشه، تازه شاگرد اول کلاس هم بشه!
فقط یه ایرانی میتونه جلد بستنی که هیچی توش نداره رو لیس بزنه ولی بعد وقتی مهمونی تموم میشه همینطوری دیس دیس غذا بریزه تو سطل اشغال!!!

فقط یه ایرانی میتونه با وجود این همه نداری و بیکاری و تورم, وقتی مهمون واسش میاد سعی کنه بهترین پذیرایی کنه و بهترین غذارو بزاره واسه مهمونش تا یه وقت جلوش شرمنده نشه.

فقط یه ایرانی میتونه ساعت مچی ببنده رو دستش بعد اگه بهش بگی ساعت چنده؟ موبایلشو در بیاره و ساعت رو اعلام کنه!

فقط یه ایرانی میتونه طوری از بهشت و جهنم و حیات پس از مرگ صحبت کنه که انگار تور لیدر و هفته ای دوبار میره!
فقط یه ایرانی میتونه یکی رو که هیچ دخلی به فوتبال نداره از رییسی ستاد سوخت بذاره مدیرعامل یه باشگاه ورزشی!

فقط یه ایرانی میتونه اسم فیلمارو با شخصیت اصلیش صدا کنه!
فقط یه ایرانی میتونه تو لاین سرعت پنچرگیری کنه!!!

فقط یه ایرانی میتونه وقتی تو کوچه و خیابون، یه تیکه نون رو زمین میبینه تو دلش بگه نعمت خداست و نتونه بی تفاوت از کنارش رد بشه و برداره بوسش کنه بذاره کنار یه درخت تا گنجیشک ها بیان بخورنش

فقط یه ایرانی میتونه شبا که واسه دستشویی رفتن بیدار میشه سر راه در یخچال رو باز کنه توشو نگاه کنه بعد در ببنده و بره بخوابه!
فقط یه ایرانی میتونه ماشین کولر دار ســوار بشــه ولی خودشو با روزنامــه باد بــزنــه!

فقط یه ایرانی میتونه با پاکت های خالیه ساندیس واسه خودش ساک دستی درست کنه!

فقط یه ایرانی میتونه ۱۰ ساعت تمام از تاریخ و مردم و آب و هوای کشورش تعریف کنه که خارجیه واسش سوال پیش بیاد که پس چرا اومدی اینجا؟!

فقط یه ایرانی میتونه وقتی از یک چیزی اعم از شخص یا شغل یا قومیتی ضربه ای میخوره، دیگه نظرش در مورد همه اونجوری میشه!
مثلا دخترا همه بی احساسن. پسرا همه خائنن. اصفهانی ها همه خسیسن. موتور سوارا همه بی فرهنگن

فقط یه ایرانی می تونه با هزار بدبختی کنکور ارشد شرکت کنه و قبول شه، بعد خانوادش بگن چون شهرستانه نمی خواد بری!

فقط یه منشی ایرونی میتونه خودشو از دکتر بیشتر بگیره!

فقط یه ایرانی میتونه وقتی پشـــت فرمـــونه به پیـــاده رو ها فحـــش بده و وقـــتی پیـــاده میره جایی، به راننــــــده ها فحـــش بده!

فقط یه ایرانی میتونه از حق اجتماعی خودش فقط در صف نانوایی و تاکسی دفاع کنه!


15 / 8 / 1390برچسب:,

|

یار باوفا

خواب ناز بودم شبی ..... دیدم کسی در میزند
در را گشودم روی او ..... دیدم غم است در میزند
ای دوستان بی وفا ..... از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگی ..... هر شب به من سر میزند


14 / 8 / 1390برچسب:,

|

شرط رفتن

 

نه!نرو!... صبرکن قرارمان اين نبود بايد سکه بيندازيم... اگر شير آمد:ترديد نکن که دوستت دارم... اگر خط آمد:مطمئن باش دوستدارت هستم ..... صبر کن سکه بيندازيم اگر دوستت نداشتم.....آن وقت برو...


14 / 8 / 1390برچسب:,

|

غروب

سلام

امروز خیلی دلتنگم

نمیدونم چقدر دیگه باید التماسش کنم تا بیاد ببینمش

داره میشه یک ماه…

انگار یکی مدام داره این جمله ها رو تو ذهنم تکرار میکنه

خیال نکن

اگر برای کسی

تمام شدی

امیدی هست

خورشید

از آنجا که غروب میکند

طلوع نمی کند….

دارم غروب بی طلوعمو احساس میکنم

سرده….

خیلی سرده….


14 / 8 / 1390برچسب:,

|

جمله های پشت کامیونی

هلاكتم چلو كباب

دييوونتم رواني

عاقبت فرار از مدرسه

التماس2A

رفیق بی کلک مادرزن

گاز دادن نشد مردي عشق آن است که بر گردي!

رفتنم با خودمه/برگشتنم با خداست

12 / 8 / 1390برچسب:,

|

عشق واقعی

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر: آره عزیز دلم
دختر: منتظرم میمونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند
پسر: منتظرت میمونم عشقم
... دختر: خیلی دوستت دارم
پسر: عاشقتم عزیزم
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد
به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد
پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی
دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت
پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درند که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود
و بی امان گریه میکرد
پرستار: شوخی کردم بابا !
اون رفته دستشوی الان میاد


12 / 8 / 1390برچسب:,

|

i love you

I\'m living on your eyes
Chon ke unha very nice

Chi mishe ye bar look at me
Badesham u kiss me

Galbam tik tak just for u
Chi begam baba
I LOVE U


12 / 8 / 1390برچسب:,

|

باور

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)

قلب

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود.. آرام اسم   پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…


12 / 8 / 1390برچسب:,

|

سرباز

سرباز قبل از اینکه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس

گرفت و گفت: ((پدر و مادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم؛

ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.))

 پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ((ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم.))

پسر ادامه داد : ((ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید؛ او در جنگ بسیار آسیب دیده

و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد

و من می خواهم اجازه دهید او با ما زندگی کند.))

 

پدرش گفت: ((ما متاسفیم که این مشکل برای دوست تو به وجود آمده است.

ما کمک می کنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند.))

 

پسر گفت: ((نه؛ من می خواهم که او در خانه ما زندگی کند.)) آنها در جواب

گفتند: ((نه؛ فردی با این شرایط مو جب دردسر ما خواهد بود.ما فقط مسئوول زندگی

خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند. بهتر است به خانه

بازگردی و او را فراموش کنی.))

 

در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.

چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه

سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.

پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی

جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند.

 

با دیدن جسد؛ قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد.

پسر آنها یک دست و پا نداشت


12 / 8 / 1390برچسب:,

|

درس عشق

یك روز آموزگار از دانش آموزانی كه در كلاس بودند پرسید:آیا می توانید راهی غیر تكراری برای بیان عشق،بیان كنید؟برخی از دانش آموزان گفتند با "بخشیدن "عشقشان را معنا می كنند.برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین"را راه بیان عشق عنوان كردند.شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی "را راه بیان عشق می دانند.

در آن بین پسری برخاست و پیش از اینكه شیوه ی دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان كند،داستان كوتاهی تعریف كرد:یك روز زن و شوهر جوانی كه هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند.آنان وقتی به بالای تپه رسیدند در جا میخكوب شدند.

یك قلاده ببر بزرگ،جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود.شوهر ،تفنگ شكاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود.

رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر،جرات كوچكترین حركتی نداشتند.ببر،آرام به طرف آنان حركت كرد.همان لحظه مرد زیست شناس فریاد زنان فرار كرد و همسرش را تنها گذاشت.بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید.ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان كه به اینجا رسید دانش آموزان شروع كردند به محكوم كردن آن مرد.

راوی پرسید:آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگیش چه فریاد می زد؟

بچه ها حدس زدند از همسرش معذرت خواسته كه او را تنها گذاشته است!

راوی جواب داد:نه!آخرین حرف مرد این بود كه"عزیزم،تو بهترین مونسم بودی .از پسرمان خوب مواظبت كن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود."

قطره های بلورین اشك،صورت راوی را خیس كرده بود كه ادامه داد :همه ی زیست شناسان می دانند ببر فقط به كسی حمله می كند كه حركتی انجام می دهد یا فرار می كند .پدر من در آن لحظه ی وحشتناك ،با فداكردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد.این صادقانه ترین و بی ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.


12 / 8 / 1390برچسب:,

|

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد



hello . welcom

نازترین عکسهای ایرانی

morteza
s
j
m
sam

مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آبان 1390

دخترها در سنین مختلف
پسر ها در سنین مختلف
تفاوت گفتاری پسر و دختر در پای تلفن
بازی عشق....
بسوزان...
عکس های زیبا از justin biber
love
سوختن در ماورای یک نگاه..!
یک سوال...
دل تنگیام...
عشق یعنی....
اسکول کردن جاستین بیبر توسط یک ایرانی
بوسه یعنی....
جله های پشت کامیونی
sms 5
تفاوت های دختران و پسران ایرانی
sms 4
sms 3
sms 2
sms
اموزش سادیسمی شدن
نجات مادر
زود قضاوت نکنید
عشق بزرگ تر از . . .
معلم
مزاحم
سکوت عاشقانه
حرف های نگفته
چقدر سخت . . .
چند نصیحت دوستانه
مزیت های مرد بودن
توانایی های ایرانیان 2
توانایی های ایرانیان
یار باوفا
شرط رفتن
غروب
جمله های پشت کامیونی
عشق واقعی
i love you
باور


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان love و آدرس shahin74.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





مجنون لیلی
❤ احساس دوست داشتن ❤
دیارعشاق
××♥دوستت دارم رفیق♥××
دختری دیوانه که سند جهنم را به نامش زدند
عکس و بیوگرافی
(●̮̮̃•̃)♂aLØиЄ βØҰ♂(●̮̮̃•̃)
سنگ صبور
❤JaSmIn❤
جالب
☻دانلود عکس ، فیلم ، اهنگ☻
رازهاي کاميابي
§ emo girl §
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 50
بازدید هفته : 62
بازدید ماه : 138
بازدید کل : 2619
تعداد مطالب : 52
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



كد موسيقي براي وبلاگ

Yahoo Status by RoozGozar.com

كد تعیین وضعیت یاهو

آيکـُن 
هاي ِ دختر پاستیلی

آيکـُن 
هاي ِ دختر پاستیلی

آيکـُن 
هاي ِ دختر پاستیلی

آيکـُن 
هاي ِ دختر پاستیلی

آيکـُن 
هاي ِ دختر پاستیلی

آيکـُن هاي ِ 

دختر پاستیلی

آيکـُن هاي ِ 

دختر پاستیلی

آيکـُن هاي ِ 

دختر پاستیلی

آيکـُن هاي ِ 

دختر پاستیلی

آيکـُن هاي ِ 

دختر پاستیلیآيکـُن هاي ِ 

دختر پاستیلی

آيکـُن هاي ِ 

دختر پاستیلی

چشمگیر

چشمگیر


















.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->